حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

یحیی (پیامبر)

امام سجاد(ع) از پدر خود نقل می‌کند که پادشاه بنی‌اسرائیل عاشق یکی از محارم خود شد و خواست با او ازدواج کند. حضرت یحیی با این عمل مخالفت کرد. این معشوقه به وسوسه مادر خود، سر یحیی را شرط ازدواج خود قرار داد و پادشاه بنی‌اسرائیل سر حضرت یحیی را در ظرفی از طلا برای او فرستاد.[۱۵] روایات گزارش کردند وقتی سر یحیی را جدا کردند و خون او به زمین ریخت، ‌خون شروع به جوشیدن کرد. قوم بنی‌اسرائیل تلاش کردند که خاک بر روی این خون بریزند و آن را ناپدید کنند ولی موفق نشدند و این خون در حال جوشش بود تا زمانی که بخت‌النصر بر بنی‌اسرائیل حاکم شد و چند هزار نفر از بنی‌اسرائیل را کشت و انتقام خون یحیی را گرفت و آن خون از جوشش ایستاد.[۱۶]

سوره ی آل عمران

آن کسانی که گفتند خدا از ما پیمان گرفته که به هیچ پیغمبری ایمان نیاوریم تا آن که او قربانی آورد که در آتش بسوزد بگو ای پیغمبر که پیش از من پیغمبرانی آمده و برای شما هرگونه معجزه آورده و این را هم که خواستید نیز آوردند پس اگر راست میگویید و به این شرط ایمان می آورید برای چه آن پیغمبران را کشتید.

قرآن کریم

بگو ای پیغمبر آیا شما را آگاه سازم که کدام قوم را نزد خدای منتقم بدترین پاداش است؟کسانی را که خدا بر آنها لعن و غضب کرد و آنان را به بوزینه و خوک مسخ نمود مانند کفار یهود که با حرمت روز شنبه مخالفت خدا کردند و مسخ به بوزینه شدند امت عیسی که پس از نزول مائده آسمانی و مشاهده اعجاز مسیح باز کافر شدند و مسخ به خوک گردیدند

قرآن کریم

گروهی از قومش گفتند که ما تو را سخت در گمراهی میبینیم.

.........

آن گاه ستمکاران بر خلاف آنچه بدانها دستور داده شد رفتار کردند ما هم به کیفر مخالفت و ستمکاری بر آنها از آسمان عذابی سخت فرود آوریم.

.........

این دو گروه مومن و کافر که در دین خدا با هم به جدال برخاستند مخالف و دشمن یکدیگرند

.........

در این حال که یوسف نیازمندی و دل شکستگی برادران را دید رحمش آمده و پرده از روی کار برداشت و گفت شما برادران یوسف در دوران جهل و نادانی فهمیدید که با یوسف چه کردید؟

..........

متکبران بی ایمان گفتند ما هم بی هیچ شک به آنچه شما ایمان دارید کافریم.

قرآن کریم

چه بسیار اهالی شهرها که بر هلاک آنها عذاب فرستادیم آن گاه که در آسایش شب یا به خواب راحت صبحگاه بودند.

.....

بدین جهت که میخواستند در زمین تکبر و گردنکشی کنند و مکر در اعمال بد اندیشند و مکر زشت و فکر بدکاری جز صاحبش احدی را هلاک نخواهد کرد و آیا اینان جز آن که به طریقه امم گذشته هلاک شوند انتظاری دارند؟و طریقه خدا در هلاک بداندیشان هرگز مبدل نخواهد شد و طریقه حق و سنت الهی هرگز تغییر نمی پذیرد.

.......

آنها هیچ گاه از بدکیشی و کار زشت خود با آن همه پند و اندرز رسولان حق دست بر نداشته و چقدر آنچه میکنند قبیح و ناشایسته است.

........

آنان به خود آمده و با شرم حضور گفتند آیا همان یوسف که چهل سال پیش ما به کاروان فروختیم تو هستی؟