مامون عباسى حتى یک لحظه از فکر و خیال امام رضا علیه السلام بیرون نمىرفت و هر بار که نقشه مىکشید، همچنان بىنتیجه مىماند و نقش بر آب مىشد، تا شبى عدهاى از غلامان حلقه به گوش را طلبید و از آنها خواست تا به منزل بروند و با هجوم یکباره خود، با شمشیر، امام علیه السلام را از پاى درآورند.
هرثمة بن اعین در حدیث مفصلى از صبیح دیلمى نقل کرده که: «مامون مرا به همراه سى نفر از غلامان مورد اعتماد خود، شبانه به خانه امام رضا علیه السلام جهت قتل آن حضرت فرستاد و طبق دستور مامون غلامان وارد عمل شده و در یک لحظه این سى نفر آن قدر بر بدن امام علیه السلام شمشیر زدند که یقین به کشته شدن وى نموده و روز بعد به همراه مامون جهت تشییع و خاکسپارى حضرت به طرف خانه امام رضا علیه السلام رهسپار شدیم اما برخلاف انتظار دیدیم که حضرت در محراب عبادت به نماز مشغول است.
صبیح گوید: به دستورمامون جهت تحقیق خدمت آن حضرت رسیدم. تا پاى خود را برپاشنه درب گذاردم،حضرت فرمود: اى صبیح!عرض کردم: لبیک یامولاى! در دم به روى زمین خوردم. حضرت فرمود: خداى تو را رحمت کند: یریدون لیطفؤوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون»
علامه مجلسى از عیون اخبارالرضا علیه السلام به سند خود از هروى نقل مىکند: «روزى در سرخس به در خانهاى که امام در آن زندانى بود رفتم. در آن را بسته دیدم. پس از زندانبان اجازه ورود و ملاقات خواستم. او گفت در حال حاضر نمىتوانید با او ملاقات کنید. عرض کردم به چه جهت؟ گفت: بسا مىشود که در شب و روز هزار رکعت نماز مىگذارد، فقط سه نوبت در شبانه روز از نماز فارغ مىشود. یک مرتبه در وسط روز و یک مرتبه پیش از ظهر و مرتبه سوم وقتى که آفتاب به زردى مىگراید و او در این سه نوبت گرچه به نماز نمىپردازد، در محل نماز خود نشسته و با خداى خود مناجات مىکند.»(۱۲)
۱۱- نقشه کشتن امام در حمام:
بار دیگر مامون عباسى براى رهایى از امام علیه السلام به تلاش دیگرى دست مىزند.
اما این بار نیز همانند گذشته با هوشیارى امام رضا علیه السلام تیرش به سنگ مىخورد. او مىخواست امام علیه السلام را در حمام به قتل برساند. آن هم با یک نقشه از پیش طراحى شده. نقل کردهاند که وى طى نامهاى از امام رضا علیه السلام درخواست کرده بود تا به حمام رفته و حجامت کند. حضرت به هیچ وجه حاضر نشد در آن وقتى که او گفته بود، به حمام برود و با این که مامون پافشارى زیاد مىکرد، همچنان حضرت از رفتن خوددارى ورزید تا این که همان روز فضل بن سهل معروف به ذوالریاستین توسط عدهاى به وسیله شمشیر در حمام کشته شد. به دنبال این ماجرا عدهاى از سپاهیان و از فرماندهان به در خانه مامون رفته و مىگفتند مامون او را کشته است.