عادیان نه تنها در برابر آخرین اتمام حجتهای هود (علیهالسلام) تمکین ننمودند، بلکه با وقاهت تمام سخن گفتند که هر نوع امیدی از هدایت آن روحهای فرو رفته در غرور و پلیدی ناامید میشد، آنها گفتند: «پس اگر راست میگویی آنچه را (از بلا و عذاب الهی) به ما وعده میدهی بیاور». هنگامی که سخن به اینجا رسید و آخرین حرف خود را که نشانه امتناع کامل از قبول دعوت هود بود زدند و او به کلی از هدایت آنان مأیوس شد، به آنها گفت: اکنون که چنین است، بدانید عذاب و کیفر و خشم خدا بر شما مسلماً واقع خواهد شد.
عذاب سختی که خداوند بر قوم عاد فرستاد و آنها را به هلاکت رسانید، در آیات متعدد قرآن اشاره شده است.
که از همه آنها چنین بر میآید که عذاب آنها بسیار سخت و وحشتناک بوده است. در سوره حاقه آیه ۶ به بعد چنین آمده:
«خداوند تند بادی طغیانگر و سرد و پر صدا را هفت شب و هشت روز پی در پی و بنیان کن بر قوم عاد مسلّط کرد، آن قوم یاغی هم چون تنههای پوسیده و نخلهای تو خالی، در میان آن تند باد کوبنده بر زمین افتادند و به هلاکت رسیدند، و همه آنها نابود شدند.»
در بعضی از تفاسیر چنین آمده است: سرزمین قوم عاد، بسیار پر درخت و خرم و حاصلخیز بود، وقتی که از دعوت حضرت هود (علیهالسلام) سرپیچی کردند، خداوند باران رحمتش را به مدت هفت سال از آنها باز داشت. خشکسالی و قحطی، همهجا را فرا گرفت. هوا خشک و گرم و خفهکننده شده بود.
حضرت هود (علیهالسلام) به آنها فرمود: «توبه و استغفار کنید، تا خداوند باران رحمتش را به سوی شما بفرستد.» ولی آنها بر عناد و سرکشی خود افزودند و دعوت آن حضرت را به مسخره گرفتند. خداوند به هود (علیهالسلام) وحی کرد که فلان وقت عذاب دردناکی به صورت باد تند و کوبنده بر آنها میفرستم.
آن وقت فرا رسید، وقتی ملت گنهکار عاد به آسمان نگریستند ابری را دیدند که به سوی سرزمین آنها حرکت میکند، تصور کردند که ابر نشانه باران است، از اینرو شادمان شدند، و گفتند: «این ابری است بارانزا که به سوی درّهها و آبگیرهایمان رو میآورد.» به استقبال آن شتافتند، و در کنار درّهها و سیلگیرها آمدند تا منظره نزول باران پر برکت را بنگرند و روحی تازه کنند. ولی به زودی به آنها گفته شد؛ این ابر بارانزا نیست، این همان عذاب وحشتناکی است که برای آمدنش شتاب میکردید، این تند باد شدیدی است که حامل عذاب دردناکی خواهد بود. طولی نکشید که آن با تند و ویرانگر فرا رسید، و اموال و چهار پایان و خود آنها را نابود کرد
نخستین بار که متوجه ابر سیاهِ پر گرد و غبار شدند، وقتی بود که آن باد به سرزمین آنها رسید و چهار پایان و چوپانان آنها را که در اطراف بودند، از زمین برداشت و به هوا برد، خیمهها را از جا میکند و چنان بالا میبرد که آنها به صورت ملخی دیده میشدند، هنگامی که آن صحنه وحشتبار را دیدند، فرار کردند و به خانههای خود پناه بردند و درها را به روی خود بستند، ولی باد آن چنان تند بود که درها را از جا میکند، و آنها را بر زمین میکوبید و با خود میبرد و پیکرهای بیجان آنها را زیر خروارها شن، پنهان میساخت.
آری آنها آن چنان در چنبره عذاب الهی قرار گرفتند که به فرموده قرآن: «ما تَذَرُ مِنْ شَیءٍ اَتَتْ عَلَیهِ اِلاَّ جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ؛ آن باد تند از هر چیز که میگذشت، آن را رها نمیکرد، تا این که آن را همچون استخوانهای پوسیده مینمود.»