حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

یوحنا ۱۲‏:‏۱‏-‏۵۰

۱۲  شش روز پیش از عید پِسَح،‏ عیسی به بیت‌عَنیا محل زندگی ایلعازَر رسید؛‏ همان کسی که عیسی او را از مردگان برخیزانده بود.‏ ۲  در آنجا سفرهٔ شامی برای او ترتیب دادند و مارتا پذیرایی می‌کرد.‏ ایلعازَر نیز در میان کسانی بود که بر سر سفره با عیسی نشسته بودند.‏ ۳  آنگاه مریم حدود ۳۰۰ گرم* روغن معطر و بسیار گرانبها از سُنبل* خالص برداشته،‏ بر پاهای عیسی ریخت و با موهای خود آن‌ها را خشک کرد.‏ خانه از رایحهٔ آن روغن معطر پر شد.‏ ۴  اما یهودای اِسخَریوطی،‏ یکی از شاگردان عیسی که اندکی بعد به او خیانت کرد،‏ گفت:‏ ۵  ‏«چرا این روغن معطر به ۳۰۰ دینار* فروخته نشد تا به فقیران داده شود؟‏» ۶  او این را از سر دلسوزی برای فقیران نگفت،‏ بلکه چون دزد بود این را گفت؛‏ در واقع صندوقچهٔ پول نزد او بود و از پولی که در آن گذاشته می‌شد،‏ می‌دزدید.‏ ۷  پس عیسی در مورد مریم گفت:‏ «او را راحت بگذارید تا بتواند با نظر به روز تدفین من این رسم را به جا آورد؛‏ ۸  زیرا شما فقیران را همیشه با خود دارید،‏ اما مرا همیشه نخواهید داشت.‏»‏۹  در این میان،‏ چون جمعیتی بزرگ از یهودیان پی بردند که عیسی در بیت‌عَنیاست به آنجا آمدند؛‏ البته نه فقط برای دیدن عیسی،‏ بلکه همچنین برای دیدن ایلعازَر که عیسی او را از مردگان برخیزانده بود.‏ ۱۰  آنگاه سران کاهنان توطئه چیدند که ایلعازَر را نیز بکشند؛‏ ۱۱  زیرا به خاطر او بسیاری از یهودیان به بیت‌عَنیا می‌رفتند و به عیسی ایمان می‌آوردند.‏۱۲  روز بعد،‏ جمعیتی بسیار که برای عید آمده بودند،‏ شنیدند که عیسی به اورشلیم می‌آید.‏ ۱۳  پس شاخه‌های نخل گرفته،‏ به استقبال او رفتند و فریاد می‌زدند:‏ «رستگار فرما!‏* متبارک باد آن که به نام یَهُوَه* می‌آید،‏ متبارک باد پادشاه اسرائیل!‏» ۱۴  عیسی کره‌الاغی یافت و بر آن سوار شد؛‏ چنان که نوشته شده است:‏ ۱۵  ‏«مترس،‏ ای دختر صهیون.‏ بنگر!‏ پادشاه تو سوار بر کره‌الاغی می‌آید.‏» ۱۶  شاگردان عیسی نخست این امور را درک نکردند،‏ اما هنگامی که او جلال یافت،‏ به خاطر آوردند که این‌ها در مورد عیسی نوشته شده بود و همهٔ این‌ها نیز برای او اتفاق افتاد.‏۱۷  کسانی که شاهد بودند که عیسی ایلعازَر را از مقبره فراخواند و از مردگان برخیزانید،‏ همچنان بر آن واقعه شهادت می‌دادند.‏ ۱۸  آن جمعیت نیز به همین دلیل به استقبال عیسی رفتند؛‏ زیرا شنیده بودند که او این معجزه* را به ظهور رسانده است.‏ ۱۹  پس فَریسیان به یکدیگر گفتند:‏ «می‌بینید که ما کاری از پیش نمی‌بریم.‏ نگاه کنید!‏ تمام دنیا به دنبال او رفته‌اند.‏»‏۲۰  در میان کسانی که در ایّام عید برای پرستش آمده بودند،‏ برخی نیز یونانی بودند.‏ ۲۱  آنان نزد فیلیپُس،‏ اهل بیت‌صِیدای جلیل آمدند و از او چنین درخواست کردند:‏ «آقا،‏ ما می‌خواهیم عیسی را ببینیم.‏» ۲۲  فیلیپُس آمد و این را با آندریاس در میان گذاشت.‏ آنگاه هر دو رفتند و آن موضوع را به عیسی گفتند.‏۲۳  اما عیسی در پاسخ ایشان گفت:‏ «وقت آن رسیده است که پسر انسان جلال یابد.‏ ۲۴  حقیقتاً به شما می‌گویم،‏ اگر دانهٔ گندم به زمین نیفتد و نمیرد،‏ تنها به صورت یک دانه باقی می‌ماند.‏ اما اگر بمیرد،‏ ثمر بسیار می‌آورد.‏ ۲۵  کسی که جان خود را دوست بدارد،‏* آن را تباه خواهد ساخت،‏ اما کسی که در این دنیا از جان خود نفرت داشته باشد،‏ آن را برای زندگی جاودان حفظ خواهد کرد.‏ ۲۶  هر که بخواهد مرا خدمت کند،‏ باید از من پیروی کند.‏ پس هر جا که من باشم،‏ خدمتگزار من نیز آنجا خواهد بود.‏ همچنین هر که بخواهد مرا خدمت کند،‏ پدر او را حرمت خواهد گذاشت.‏ ۲۷  اکنون جان من مضطرب است،‏ چه بگویم؟‏ ای پدر،‏ مرا از این ساعت* نجات بده.‏ با این حال،‏ به همین دلیل است که به این ساعت رسیده‌ام.‏ ۲۸  ای پدر،‏ نام خود را جلال بده.‏» آنگاه ندایی از آسمان به گوش رسید که گفت:‏ «من جلال دادم و بار دیگر نیز جلال خواهم داد.‏»‏۲۹  شماری از مردم که آنجا بودند،‏ با شنیدن آن صدا گفتند:‏ «صدای رعد بود.‏» برخی دیگر گفتند:‏ «فرشته‌ای با او سخن گفت.‏» ۳۰  عیسی گفت:‏ «این ندا برای من نبود،‏ بلکه برای شما بود.‏ ۳۱  اکنون زمان داوری این دنیاست؛‏ اکنون حکمران این دنیا بیرون افکنده خواهد شد.‏ ۳۲  اما من،‏ هنگامی که از زمین بالا برده شوم،‏ همه گونه انسان‌ها را به سوی خود خواهم کشید.‏» ۳۳  این گفتهٔ او در واقع به نوع مرگی اشاره داشت که به‌زودی در انتظارش بود.‏ ۳۴  مردم در مقابل به او گفتند:‏ «ما از شریعت شنیده‌ایم که مسیح تا ابد می‌ماند.‏ پس چطور است که می‌گویی پسر انسان باید بالا برده شود؟‏ این پسر انسان کیست؟‏» ۳۵  عیسی به آنان گفت:‏ «نور تا اندک زمانی دیگر در میان شما خواهد بود.‏ تا زمانی که نور را دارید،‏ راه بروید تا تاریکی بر شما غلبه نیابد.‏ کسی که در تاریکی راه می‌رود،‏ نمی‌داند به کجا می‌رود.‏ ۳۶  تا زمانی که نور را دارید،‏ به نور ایمان بورزید تا پسران نور شوید.‏»‏عیسی پس از گفتن این سخنان آنجا را ترک کرد و خود را از آنان پنهان ساخت.‏ ۳۷  اما با این که معجزاتی* بسیار در حضور ایشان به ظهور رسانده بود،‏ آنان به او ایمان نیاوردند.‏ ۳۸  به این ترتیب،‏ کلام اِشَعْیای نبی به تحقق رسید که گفت:‏ «ای یَهُوَه،‏* کیست که به پیام ما* ایمان آورده باشد؟‏ بازوی یَهُوَه* بر چه کسی آشکار شده است؟‏» ۳۹  اِشَعْیا همچنین دلیل این را که نتوانستند ایمان آورند،‏ چنین بیان کرد:‏ ۴۰  ‏«او چشمانشان را کور و دل‌هایشان را سخت کرده است که با چشمان خود نبینند و با دل‌های خود نفهمند و بازنگردند تا من آنان را شفا بخشم.‏» ۴۱  اِشَعْیا این را بیان کرد؛‏ زیرا جلال او را دید و در مورد او سخن گفت.‏ ۴۲  با این همه،‏ بسیاری از بزرگان نیز به عیسی ایمان آوردند،‏ اما از ترس فَریسیان و برای این که از کنیسه اخراج نشوند،‏* آن را اذعان نمی‌کردند؛‏ ۴۳  زیرا بیشتر دوست داشتند،‏ رضایت مردم را جلب کنند تا رضایت خدا را.‏*۴۴  عیسی با صدای بلند گفت:‏ «هر که به من ایمان آوَرَد،‏ نه فقط به من،‏ بلکه به او که مرا فرستاد نیز ایمان آورده است ۴۵  و هر که مرا ببیند،‏ او را که مرا فرستاده نیز دیده است.‏ ۴۶  من چون نوری به این دنیا آمده‌ام تا هر که به من ایمان آوَرَد در تاریکی نماند.‏ ۴۷  اما اگر کسی سخنان مرا بشنود و به آن عمل نکند،‏ من او را محکوم نمی‌کنم؛‏ زیرا نیامده‌ام تا مردم دنیا را داوری کنم،‏ بلکه آمده‌ام تا آنان را نجات دهم.‏ ۴۸  کسی که به من بی‌اعتنایی کند و سخنان مرا نپذیرد،‏ یکی هست که او را داوری کند.‏ کلامی که من به زبان آوردم،‏ او را در روز بازپسین داوری خواهد کرد؛‏ ۴۹  زیرا من از خود سخن نگفته‌ام،‏ بلکه پدری که مرا فرستاد،‏ خود به من فرمان داده است که در مورد چه سخن بگویم و چه به زبان آورم.‏ ۵۰  همچنین،‏ می‌دانم که حکم او به زندگی جاودان می‌انجامد.‏ از این رو،‏ هر آنچه می‌گویم درست همان چیزی است که پدر به من گفته است تا بگویم.‏»‏

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد