حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

یوحنا ۹‏:‏۱‏-‏۴۱

۹  وقتی عیسی از محلّی می‌گذشت،‏ مردی را دید که کور مادرزاد بود.‏ ۲  شاگردانش از او پرسیدند:‏ «استاد،‏* گناه چه کسی بود که این مرد نابینا متولّد شد؟‏ گناه خودِ او یا والدینش؟‏» ۳  عیسی پاسخ داد:‏ «نه گناه این مرد بود و نه گناه والدینش،‏ بلکه از طریق او فرصتی فراهم شده است تا کارهای خدا آشکار شود.‏ ۴  تا زمانی که روز است،‏ ما باید کارهای او را که مرا فرستاد،‏ انجام دهیم.‏ شبی که هیچ کس در آن نمی‌تواند کار کند،‏ نزدیک می‌شود.‏ ۵  تا زمانی که من در دنیا هستم،‏ نور دنیا هستم.‏» ۶  عیسی پس از گفتن این سخنان،‏ آب دهان بر زمین انداخت،‏ با آن گِل ساخت و آن گِل را بر چشمان مرد مالید.‏ ۷  سپس به او گفت:‏ «برو و چشمان خود را در حوض سیلوحا (‏که به معنی «فرستاده» است)‏ بشوی.‏» او نیز رفت،‏ چشمان خود را شست و بینا بازگشت.‏۸  همسایگان و کسانی که آن مرد را پیش از این در حال گدایی دیده بودند،‏ گفتند:‏ «آیا این همان مردی نیست که می‌نشست و گدایی می‌کرد؟‏» ۹  برخی می‌گفتند:‏ «همان است.‏» برخی دیگر می‌گفتند:‏ «به هیچ وجه،‏ فقط شبیه اوست.‏» اما آن مرد می‌گفت:‏ «من همان هستم.‏» ۱۰  پس به او گفتند:‏ «چطور چشمانت باز شد؟‏» ۱۱  پاسخ داد:‏ «مردی که نامش عیسی است،‏ گِل ساخت و به چشمان من مالید،‏ بعد به من گفت:‏ ‹برو و در حوض سیلوحا چشمان خود را بشوی.‏› من نیز رفتم،‏ چشمان خود را شستم و بینا شدم.‏» ۱۲  آنان پرسیدند:‏ «او کجاست؟‏» گفت:‏ «نمی‌دانم.‏»‏۱۳  آنان آن مرد را که پیش از این نابینا بود،‏ نزد فَریسیان بردند.‏ ۱۴  ضمناً در روز سَبَّت* بود که عیسی گِل ساخت و چشمان آن مرد را گشود.‏ ۱۵  پس فَریسیان نیز از او پرسیدند:‏ «چطور بینا شدی؟‏» آن مرد به ایشان گفت:‏ «او گِل بر چشمان من مالید،‏ من هم آن را شستم و اکنون بینا شده‌ام.‏» ۱۶  آنگاه شماری از فَریسیان گفتند:‏ «آن شخص از جانب خدا نیست؛‏ زیرا سَبَّت را نگاه نمی‌دارد.‏» عده‌ای دیگر گفتند:‏ «چطور ممکن است شخصی گناهکار بتواند چنین معجزاتی* به ظهور رساند؟‏» پس میان ایشان دودستگی به وجود آمد.‏ ۱۷  آنگاه بار دیگر به مرد نابینا گفتند:‏ «حال در مورد او که چشمان تو را گشوده است،‏ چه می‌گویی؟‏» آن مرد گفت:‏ «او پیامبر است.‏»‏۱۸  اما یهودیان باور نکردند که او کور بوده و بینا شده است تا این که والدین آن مرد را که اکنون می‌توانست ببیند،‏ فراخواندند.‏ ۱۹  از والدین او پرسیدند:‏ «آیا این همان پسر شماست که می‌گویید،‏ نابینا متولّد شده است؟‏ پس چطور است که اکنون می‌تواند ببیند؟‏» ۲۰  والدین آن مرد پاسخ دادند:‏ «ما می‌دانیم که او پسر ماست و می‌دانیم که نابینا متولّد شده است،‏ ۲۱  اما نمی‌دانیم چگونه است که اکنون می‌تواند ببیند و نمی‌دانیم که چه کسی او را بینا ساخته است.‏ از خودش سؤال کنید،‏ او بالغ است و خود می‌تواند بگوید.‏» ۲۲  والدین آن مرد،‏ چون از یهودیان می‌ترسیدند،‏ چنین گفتند؛‏ زیرا یهودیان* توافق کرده بودند که اگر کسی اذعان کند که عیسی همان مسیح است،‏ باید از کنیسه اخراج شود.‏* ۲۳  به همین دلیل بود که والدینش گفتند:‏ «او بالغ است.‏ از خود او سؤال کنید.‏»‏۲۴  پس آنان برای بار دوم آن مرد را که پیش از این نابینا بود،‏ فراخواندند و به او گفتند:‏ «خدا را تمجید کن؛‏* ما می‌دانیم که این مرد گناهکار است.‏» ۲۵  آن مرد جواب داد:‏ «من نمی‌دانم که او گناهکار است یا نه.‏ اما یک چیز را می‌دانم و آن این است که کور بودم و حالا می‌توانم ببینم.‏» ۲۶  آنگاه پرسیدند:‏ «او با تو چه کرد؟‏ چگونه چشمانت را گشود؟‏» ۲۷  پاسخ داد:‏ «من که یک بار به شما گفتم،‏ اما گوش ندادید.‏ چرا می‌خواهید دوباره بشنوید؟‏ مگر شما هم می‌خواهید شاگرد او شوید؟‏» ۲۸  آنگاه با لحنی تحقیرآمیز به او گفتند:‏ «خودت شاگرد آن مرد هستی،‏ اما ما شاگرد موسی هستیم.‏ ۲۹  ما می‌دانیم که خدا با موسی سخن گفته است؛‏ اما نمی‌دانیم این مرد از کجاست.‏» ۳۰  آن مرد در جواب به آنان گفت:‏ «عجیب است که نمی‌دانید او از کجاست،‏ حال آن که چشمان مرا باز کرد.‏ ۳۱  ما می‌دانیم که خدا به دعای گناهکاران گوش نمی‌دهد،‏ اما شخص اگر خداترس باشد و خواست خدا را به جا آورد،‏ خدا به دعای او گوش می‌دهد.‏ ۳۲  از زمان قدیم تاکنون هرگز شنیده نشده است که کسی توانسته باشد،‏ چشمان کوری مادرزاد را باز کند.‏ ۳۳  اگر این مرد از جانب خدا نبود،‏ هیچ کاری نمی‌توانست بکند.‏» ۳۴  آنان در جواب او گفتند:‏ «تو تماماً در گناه متولّد شده‌ای و اکنون به ما تعلیم می‌دهی؟‏» سپس او را از کنیسه اخراج کردند.‏*۳۵  وقتی عیسی شنید که آن مرد را اخراج کرده‌اند،‏ او را یافت و به او گفت:‏ «آیا به پسر انسان ایمان داری؟‏» ۳۶  آن مرد پاسخ داد:‏ «آقا،‏ او کیست که به او ایمان بیاورم؟‏» ۳۷  عیسی به او گفت:‏ «تو او را دیده‌ای و در واقع همان کسی است که اکنون با تو سخن می‌گوید.‏» ۳۸  سپس او به عیسی گفت:‏ «سَرور،‏ ایمان دارم.‏» آنگاه در مقابل او تعظیم کرد.‏* ۳۹  عیسی گفت:‏ «من برای داوری به این دنیا آمده‌ام تا کسانی که نمی‌بینند،‏ ببینند و آنان که می‌بینند،‏ کور گردند.‏» ۴۰  برخی از فَریسیانی که در آنجا حضور داشتند و این‌ها را شنیدند،‏ به عیسی گفتند:‏ «پس آیا ما هم کور هستیم؟‏» ۴۱  عیسی پاسخ داد:‏ «اگر کور بودید،‏ گناهی نمی‌داشتید.‏ اما حال چون می‌گویید که می‌بینید،‏ گناهتان باقی می‌ماند.‏»‏

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد