حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

یوحنا ۸‏:‏۱۲‏-‏۵۹

۸  ۱۲  سپس بار دیگر عیسی یهودیان را مخاطب قرار داد و به آنان گفت:‏ «من نور دنیا هستم.‏ هر که مرا پیروی کند،‏ به هیچ وجه در تاریکی گام نخواهد برداشت،‏ بلکه از نور حیات‌بخش برخوردار خواهد بود.‏» ۱۳  آنگاه فَریسیان به او گفتند:‏ «تو در مورد خود شهادت می‌دهی؛‏ پس شهادت تو معتبر نیست.‏» ۱۴  عیسی در جواب به آنان گفت:‏ «حتی اگر من در مورد خود شهادت دهم،‏ شهادت من معتبر است؛‏ زیرا من می‌دانم که از کجا آمده‌ام و به کجا می‌روم.‏ اما شما نمی‌دانید که من از کجا آمده‌ام و به کجا می‌روم.‏ ۱۵  شما بر اساس معیارهای انسانی داوری می‌کنید.‏* اما من هیچ کس را داوری نمی‌کنم ۱۶  و حتی اگر هم داوری کنم،‏ داوری من درست است؛‏ زیرا من تنها نیستم،‏ بلکه پدری که مرا فرستاد،‏ با من است.‏ ۱۷  همچنین در شریعت خودتان نوشته شده است:‏ ‹اگر دو تن بر امری شهادت دهند،‏ شهادتشان معتبر است.‏› ۱۸  در مورد من نیز دو تن شهادت می‌دهند؛‏ یکی خودم،‏ دیگری پدری که مرا فرستاد.‏» ۱۹  آنگاه از او پرسیدند:‏ «پدرت کجاست؟‏» عیسی پاسخ داد:‏ «شما نه مرا می‌شناسید و نه پدر مرا.‏ اگر مرا می‌شناختید،‏ پدرم را نیز می‌شناختید.‏» ۲۰  این سخنان را عیسی هنگامی گفت که در محل خزانهٔ معبد تعلیم می‌داد.‏ اما هیچ کس او را گرفتار نساخت؛‏ زیرا وقت او هنوز نرسیده بود.‏۲۱  عیسی بار دیگر به آنان گفت:‏ «من می‌روم و شما مرا خواهید جست،‏ اما در گناه خود خواهید مرد.‏ جایی که می‌روم شما نمی‌توانید بیایید.‏» ۲۲  آنگاه یهودیان گفتند:‏ «آیا می‌خواهد خود را بکشد؟‏ چون می‌گوید:‏ ‹جایی که می‌روم شما نمی‌توانید بیایید.‏›» ۲۳  عیسی به آنان گفت:‏ «شما از پایین هستید،‏ من از بالا هستم.‏ شما از این دنیا هستید،‏ من از این دنیا نیستم.‏ ۲۴  از این رو،‏ به شما گفتم که در گناهان خود خواهید مرد؛‏ زیرا اگر ایمان نیاورید که من او هستم،‏ در گناهان خود خواهید مرد.‏» ۲۵  از او پرسیدند:‏ «تو کیستی؟‏» عیسی در پاسخ به آنان گفت:‏ «اصلاً من چرا با شما سخن می‌گویم؟‏ ۲۶  من سخنان بسیاری دارم که دربارهٔ شما بگویم و امور بسیاری هست که در مورد آن قضاوت خواهم کرد.‏ در واقع،‏ او که مرا فرستاد حقیقت را می‌گوید و من هر آنچه از او شنیده‌ام،‏ در دنیا بیان می‌کنم.‏» ۲۷  آنان درک نکردند که او در مورد پدر با ایشان سخن می‌گوید.‏ ۲۸  پس عیسی به آنان گفت:‏ «هنگامی که پسر انسان را بالا بردید،‏* آن وقت خواهید دانست که من او هستم و از خود کاری نمی‌کنم،‏ بلکه همان سخنانی را می‌گویم که پدر به من آموخت.‏ ۲۹  او که مرا فرستاد با من است و مرا تنها نگذاشته است؛‏ زیرا من همواره هر آنچه او را خشنود می‌سازد،‏ انجام می‌دهم.‏» ۳۰  هنگامی که عیسی این سخنان را می‌گفت،‏ بسیاری به او ایمان آوردند.‏۳۱  سپس عیسی خطاب به یهودیانی که به او ایمان آورده بودند،‏ گفت:‏ «اگر شما در کلام من بمانید،‏ به‌راستی شاگرد من هستید،‏ ۳۲  حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد ساخت.‏» ۳۳  دیگران در جواب او گفتند:‏ «ما فرزندان ابراهیم هستیم و هرگز بردهٔ کسی نبوده‌ایم.‏ چگونه است که می‌گویی:‏ ‹آزاد خواهید شد›؟‏» ۳۴  عیسی پاسخ داد:‏ «حقیقتاً به شما می‌گویم،‏ هر که گناه می‌کند،‏ بردهٔ گناه است.‏ ۳۵  همچنین برده همیشه در خانهٔ ارباب نمی‌ماند،‏ اما پسر همیشه می‌ماند.‏ ۳۶  پس اگر پسر آزادتان کند،‏ به‌راستی آزاد خواهید بود.‏ ۳۷  من می‌دانم که شما فرزندان ابراهیم هستید؛‏ اما قصد کشتن مرا دارید؛‏ زیرا کلام من در دل شما جای نمی‌گیرد.‏ ۳۸  من از آنچه نزد پدر دیده‌ام،‏ سخن می‌گویم،‏ اما شما آنچه را که از پدر خود شنیده‌اید،‏ انجام می‌دهید.‏» ۳۹  در جواب او گفتند:‏ «پدر ما ابراهیم است.‏» عیسی به آنان گفت:‏ «اگر فرزندان ابراهیم بودید،‏ اعمال ابراهیم را انجام می‌دادید.‏ ۴۰  اما حال شما می‌خواهید مرا بکشید؛‏ در حالی که من کسی هستم که حقیقت را از خدا شنیدم و به شما گفتم.‏ ابراهیم چنین رفتار نکرد.‏ ۴۱  شما اعمال پدر خود را انجام می‌دهید.‏» آنان به او گفتند:‏ «ما حرامزاده نیستیم!‏* ما یک پدر داریم که خداست.‏»‏۴۲  عیسی به ایشان گفت:‏ «اگر خدا پدر شما بود،‏ مرا دوست می‌داشتید؛‏ زیرا از جانب خدا آمده‌ام و اینجا هستم.‏ من خودسرانه نیامده‌ام،‏ بلکه اوست که مرا فرستاد.‏ ۴۳  چرا آنچه را می‌گویم،‏ نمی‌فهمید؟‏ دلیل آن این است که نمی‌توانید به سخنان من گوش دهید.‏ ۴۴  شما از پدر خود ابلیس هستید و می‌خواهید خواسته‌های پدر خود را به جا آورید.‏ او از آغاز* قاتل بود و در حقیقت استوار نماند؛‏ زیرا حقیقت در او نیست.‏ وقتی او دروغ می‌گوید مطابق خلق و خوی خود سخن می‌گوید؛‏ زیرا دروغگو و پدر دروغ است.‏ ۴۵  اما چون من حقیقت را می‌گویم،‏ سخن مرا باور نمی‌کنید.‏ ۴۶  کدام یک از شما می‌تواند مرا به گناه محکوم کند؟‏ پس اگر من حقیقت را می‌گویم،‏ چرا سخن مرا باور نمی‌کنید؟‏ ۴۷  آن که از خداست به سخنان خدا گوش می‌دهد،‏ اما شما چون از خدا نیستید،‏ گوش نمی‌دهید.‏»‏۴۸  یهودیان در جواب او گفتند:‏ «آیا درست نگفتیم که تو سامری هستی و دیو داری؟‏» ۴۹  عیسی پاسخ داد:‏ «من دیو ندارم،‏ بلکه پدرم را حرمت می‌گذارم و شما مرا بی‌حرمت می‌کنید.‏ ۵۰  من در پی جلال دادن خود نیستم؛‏ اما کسی هست که در پی آن است و اوست که داوری می‌کند.‏ ۵۱  حقیقتاً به شما می‌گویم،‏ هر که کلام مرا حفظ کند،‏ هرگز مرگ را نخواهد دید.‏» ۵۲  یهودیان به او گفتند:‏ «حال فهمیدیم که دیو داری.‏ ابراهیم و پیامبران مردند،‏ اما تو می‌گویی:‏ ‹هر که کلام مرا حفظ کند،‏ هرگز طعم مرگ را نخواهد چشید!‏› ۵۳  آیا تو از ابراهیم،‏ پدر ما که مُرد بزرگ‌تر هستی؟‏ پیامبران نیز مُردند.‏ ادعا می‌کنی که چه کسی هستی؟‏» ۵۴  عیسی پاسخ داد:‏ «اگر من خود را جلال دهم،‏ جلال من هیچ است.‏ پدر من است که مرا جلال می‌دهد؛‏ همان که شما می‌گویید،‏ خدایتان است.‏ ۵۵  با این حال شما او را نشناخته‌اید،‏ اما من او را می‌شناسم و اگر بگویم که او را نمی‌شناسم،‏ همچون شما دروغگو خواهم بود.‏ اما من او را می‌شناسم و کلام او را حفظ می‌کنم.‏ ۵۶  پدر شما ابراهیم،‏ چون در انتظار دیدن روز من بود،‏ بسیار شادی می‌کرد و آن را دید و شادمان شد.‏» ۵۷  آنگاه یهودیان به او گفتند:‏ «تو هنوز ۵۰ سال هم نداری و ابراهیم را دیده‌ای؟‏» ۵۸  عیسی به آنان گفت:‏ «حقیقتاً به شما می‌گویم،‏ پیش از آن که ابراهیم به وجود آید،‏ من بوده‌ام.‏» ۵۹  پس سنگ برداشتند تا به سوی او پرت کنند،‏ اما عیسی خود را پنهان کرد و سپس از معبد بیرون رفت.‏

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد