۸ ۱۲ سپس بار دیگر عیسی یهودیان را مخاطب قرار داد و به آنان گفت: «من نور دنیا هستم. هر که مرا پیروی کند، به هیچ وجه در تاریکی گام نخواهد برداشت، بلکه از نور حیاتبخش برخوردار خواهد بود.» ۱۳ آنگاه فَریسیان به او گفتند: «تو در مورد خود شهادت میدهی؛ پس شهادت تو معتبر نیست.» ۱۴ عیسی در جواب به آنان گفت: «حتی اگر من در مورد خود شهادت دهم، شهادت من معتبر است؛ زیرا من میدانم که از کجا آمدهام و به کجا میروم. اما شما نمیدانید که من از کجا آمدهام و به کجا میروم. ۱۵ شما بر اساس معیارهای انسانی داوری میکنید.* اما من هیچ کس را داوری نمیکنم ۱۶ و حتی اگر هم داوری کنم، داوری من درست است؛ زیرا من تنها نیستم، بلکه پدری که مرا فرستاد، با من است. ۱۷ همچنین در شریعت خودتان نوشته شده است: ‹اگر دو تن بر امری شهادت دهند، شهادتشان معتبر است.› ۱۸ در مورد من نیز دو تن شهادت میدهند؛ یکی خودم، دیگری پدری که مرا فرستاد.» ۱۹ آنگاه از او پرسیدند: «پدرت کجاست؟» عیسی پاسخ داد: «شما نه مرا میشناسید و نه پدر مرا. اگر مرا میشناختید، پدرم را نیز میشناختید.» ۲۰ این سخنان را عیسی هنگامی گفت که در محل خزانهٔ معبد تعلیم میداد. اما هیچ کس او را گرفتار نساخت؛ زیرا وقت او هنوز نرسیده بود.۲۱ عیسی بار دیگر به آنان گفت: «من میروم و شما مرا خواهید جست، اما در گناه خود خواهید مرد. جایی که میروم شما نمیتوانید بیایید.» ۲۲ آنگاه یهودیان گفتند: «آیا میخواهد خود را بکشد؟ چون میگوید: ‹جایی که میروم شما نمیتوانید بیایید.›» ۲۳ عیسی به آنان گفت: «شما از پایین هستید، من از بالا هستم. شما از این دنیا هستید، من از این دنیا نیستم. ۲۴ از این رو، به شما گفتم که در گناهان خود خواهید مرد؛ زیرا اگر ایمان نیاورید که من او هستم، در گناهان خود خواهید مرد.» ۲۵ از او پرسیدند: «تو کیستی؟» عیسی در پاسخ به آنان گفت: «اصلاً من چرا با شما سخن میگویم؟ ۲۶ من سخنان بسیاری دارم که دربارهٔ شما بگویم و امور بسیاری هست که در مورد آن قضاوت خواهم کرد. در واقع، او که مرا فرستاد حقیقت را میگوید و من هر آنچه از او شنیدهام، در دنیا بیان میکنم.» ۲۷ آنان درک نکردند که او در مورد پدر با ایشان سخن میگوید. ۲۸ پس عیسی به آنان گفت: «هنگامی که پسر انسان را بالا بردید،* آن وقت خواهید دانست که من او هستم و از خود کاری نمیکنم، بلکه همان سخنانی را میگویم که پدر به من آموخت. ۲۹ او که مرا فرستاد با من است و مرا تنها نگذاشته است؛ زیرا من همواره هر آنچه او را خشنود میسازد، انجام میدهم.» ۳۰ هنگامی که عیسی این سخنان را میگفت، بسیاری به او ایمان آوردند.۳۱ سپس عیسی خطاب به یهودیانی که به او ایمان آورده بودند، گفت: «اگر شما در کلام من بمانید، بهراستی شاگرد من هستید، ۳۲ حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد ساخت.» ۳۳ دیگران در جواب او گفتند: «ما فرزندان ابراهیم هستیم و هرگز بردهٔ کسی نبودهایم. چگونه است که میگویی: ‹آزاد خواهید شد›؟» ۳۴ عیسی پاسخ داد: «حقیقتاً به شما میگویم، هر که گناه میکند، بردهٔ گناه است. ۳۵ همچنین برده همیشه در خانهٔ ارباب نمیماند، اما پسر همیشه میماند. ۳۶ پس اگر پسر آزادتان کند، بهراستی آزاد خواهید بود. ۳۷ من میدانم که شما فرزندان ابراهیم هستید؛ اما قصد کشتن مرا دارید؛ زیرا کلام من در دل شما جای نمیگیرد. ۳۸ من از آنچه نزد پدر دیدهام، سخن میگویم، اما شما آنچه را که از پدر خود شنیدهاید، انجام میدهید.» ۳۹ در جواب او گفتند: «پدر ما ابراهیم است.» عیسی به آنان گفت: «اگر فرزندان ابراهیم بودید، اعمال ابراهیم را انجام میدادید. ۴۰ اما حال شما میخواهید مرا بکشید؛ در حالی که من کسی هستم که حقیقت را از خدا شنیدم و به شما گفتم. ابراهیم چنین رفتار نکرد. ۴۱ شما اعمال پدر خود را انجام میدهید.» آنان به او گفتند: «ما حرامزاده نیستیم!* ما یک پدر داریم که خداست.»۴۲ عیسی به ایشان گفت: «اگر خدا پدر شما بود، مرا دوست میداشتید؛ زیرا از جانب خدا آمدهام و اینجا هستم. من خودسرانه نیامدهام، بلکه اوست که مرا فرستاد. ۴۳ چرا آنچه را میگویم، نمیفهمید؟ دلیل آن این است که نمیتوانید به سخنان من گوش دهید. ۴۴ شما از پدر خود ابلیس هستید و میخواهید خواستههای پدر خود را به جا آورید. او از آغاز* قاتل بود و در حقیقت استوار نماند؛ زیرا حقیقت در او نیست. وقتی او دروغ میگوید مطابق خلق و خوی خود سخن میگوید؛ زیرا دروغگو و پدر دروغ است. ۴۵ اما چون من حقیقت را میگویم، سخن مرا باور نمیکنید. ۴۶ کدام یک از شما میتواند مرا به گناه محکوم کند؟ پس اگر من حقیقت را میگویم، چرا سخن مرا باور نمیکنید؟ ۴۷ آن که از خداست به سخنان خدا گوش میدهد، اما شما چون از خدا نیستید، گوش نمیدهید.»۴۸ یهودیان در جواب او گفتند: «آیا درست نگفتیم که تو سامری هستی و دیو داری؟» ۴۹ عیسی پاسخ داد: «من دیو ندارم، بلکه پدرم را حرمت میگذارم و شما مرا بیحرمت میکنید. ۵۰ من در پی جلال دادن خود نیستم؛ اما کسی هست که در پی آن است و اوست که داوری میکند. ۵۱ حقیقتاً به شما میگویم، هر که کلام مرا حفظ کند، هرگز مرگ را نخواهد دید.» ۵۲ یهودیان به او گفتند: «حال فهمیدیم که دیو داری. ابراهیم و پیامبران مردند، اما تو میگویی: ‹هر که کلام مرا حفظ کند، هرگز طعم مرگ را نخواهد چشید!› ۵۳ آیا تو از ابراهیم، پدر ما که مُرد بزرگتر هستی؟ پیامبران نیز مُردند. ادعا میکنی که چه کسی هستی؟» ۵۴ عیسی پاسخ داد: «اگر من خود را جلال دهم، جلال من هیچ است. پدر من است که مرا جلال میدهد؛ همان که شما میگویید، خدایتان است. ۵۵ با این حال شما او را نشناختهاید، اما من او را میشناسم و اگر بگویم که او را نمیشناسم، همچون شما دروغگو خواهم بود. اما من او را میشناسم و کلام او را حفظ میکنم. ۵۶ پدر شما ابراهیم، چون در انتظار دیدن روز من بود، بسیار شادی میکرد و آن را دید و شادمان شد.» ۵۷ آنگاه یهودیان به او گفتند: «تو هنوز ۵۰ سال هم نداری و ابراهیم را دیدهای؟» ۵۸ عیسی به آنان گفت: «حقیقتاً به شما میگویم، پیش از آن که ابراهیم به وجود آید، من بودهام.» ۵۹ پس سنگ برداشتند تا به سوی او پرت کنند، اما عیسی خود را پنهان کرد و سپس از معبد بیرون رفت.