انسان وقتی در خود نهال محبت را در تفکرش جاری سازد و بر قلبش روان بر زبان و عمل گرداند در دیگری این نهال مثال بذری شکوفا خواهد شد.این بذر محبت کینه و دشمنی را میخشکاند زیرا در دیگری شما آنچه را میجوئید که در خود جسته اید.و عمل ما بازتاب رفتار ما خواهد شد.چگونه میشود در خود بدی را کاشت و در دیگری توقع رویش خوبی را داشت زیرا عمل ما بازتاب منفی در دیگری میدارد.و آن صدا مثل ندا در کوه میماند که بازگشتش مثال غار درون ما بازگشت دارد.و در دیگری نهالی تا دل شب خواهد بود که در بسترهای مختلف رویش میدهد.کام شیرین شیرینی آفرین هست.و کام تلخ تلخی آفرین.حال در خودسازی تکاملی افرادی که به بینش بسیار بالایی برسند دیگر از این مرحله عبور میکنند.خود نهال محبت میشوند.و دیگر در آنها اثر منفی تاثیر ندارد.این خودسازی کامل مراحل بالاتری دارد.و انسانی که به کمال بالاتری از برخورد و بازخورد را دارند دیگر در آنها منفی خشک میشود.زیرا مثبت کاملی از خودسازی شده اند.و رفتارشان نهایت کمال در آنچه من میکارم خواهد بود.و آنچه دریافت میکنم را تغییر میدهم.یعنی اگر بدی هست را به خوبی تغییر میدهم.حیات دادن به روح بشریت.یعنی متقابل آنچه خود دوست دارم در دیگری هم بکارم.که برداشتش جمعی باشد نه فردی.زیرا این زنجیره را در محبت و خشنودی خدا میبینم.و رنج آن را بر خود در کاشت آنچه هست تحمل میکنم زیرا بردباری را سرلوحه خود قرار دادم.سرلوحه ای که مخفی روشنایی بخش دیگری و اول خود شخص هست.روشنایی درون در دیگری روشنابخشی دیگریست.زنجیره انسانی محبت یعنی انتقال خوبیست.و حس آرامش آن حس ارامش دیگری و دیگریست.چه برداشتی خواهد بود برداشتی با ذخیره خوبی برای آنچه انجام دادم و آنچه دیگری انجام میدهد.و اینست انسانی که بکوشد تا کام شیرین محبت را در اندازه توانش بکارد.و مزرعه ی کاشت برداشتی شود از زندگی دنیا برای ما بعد و فعل حال و ماضی بعیدش پر باشد از آنچه تفکر کند برداشت کام شیرین باشد و تلخی را یا نداشته باشد یا جای آن آنقدر خوب باشد که جای بدی را پر کرده و ماحصلش بشود میزان بیشتری نه بیشتر از بدی بلکه بیشتر از آنچه بوده را به خوبی تبدیل کند.